من او را دوست دارم
Eté 2010
زانو زده بودم
در گوشهاي تاريك
با چشمان بسته ...
جهان آرام گرفته بود سرانجام.
صداي در پستوي كليسا را شنيدم
كه به آرامي بسته ميشد.
و صداي گامهاي بيصداي او را بر سنگفرش سرد
در پشت سرم.
و در گوشم زمزمه كرد:
-« پنلوپ،
هر چه بيشتر به او انديشه كني،
تو را بيشتر دنبال خواهد كرد... »
-« اما، پدر،
لحظهاي از انديشيدن به او آرام ندارم ...
دوستشميدارم ... او را ...
شيطان را
پنلوپه استرلا-پاز
مترجم : مسعود سنجراني
Oh ! My Loop ! 13/09/2012 00:44
sarvenaz 12/09/2012 23:25
Oh ! My Loop ! 13/09/2012 00:42
y 12/09/2012 23:08
Oh ! My Loop ! 12/09/2012 23:19
Frieda 11/09/2012 14:46
Oh ! My Loop ! 11/09/2012 14:59
lilou-52 11/09/2012 14:22
Oh ! My Loop ! 11/09/2012 14:39